به روزرسانی
سلام مامان جان خوبی؟چون دوس نداشتم حرفام اینجا غمگین باشه خواستم الان که حالم ارومتره هم باهات حرف بزنم حرفای اون روزم تو دوره ای بود که واقعا الانم که بهش فکر میکنم بغضم میگیره هنوزم اون قضیه هست ولی کمی بهتر شده یا شایدم من قویتر شدم .متاسفانه یا خوشبختانه آدما به هر چیزی عادت میکنن در نهایت. این روزا با هر روشی بتونم خودمو توجیه میکنم که زندگی اینجوری نمیمونه و روزای شاد میرسن بالاخره ولی از همه طرف فشار روم هست. حتی نمیدونم دیگه مخاطبم تو باشی اینجا یا نه،شاید الان فقط دارم با خود ایندم حرف میزنم که بهش بگم با اینکه داغونم ولی تسلیم نمیشم و میدونم که تو اینده روزای تلخ و شیرینی رو میبینم دوست دارم به خود الا...