دل نوشته هایم برای کودک ایندم

ترس...و...

سلام عزیز دل مامان خوبی؟من نیستم 🙁باز من ناراحت و عصبی شدم و به اینجا پناه آوردم.  میدونی چیشده دانشگاه به ما گفته بیاین برین کاراموزی تو بیمارستانا (تو این وضع!!) و من میترسم نمیخوام خدای نکزده عزیزانمو تو خطر بندازم نمیدونم باید چیکار کنم برم این دو ترم تو پانسیون یا کار دیگه ای کنم.من از این رشته متنفرم و حالا باید علاوه بر اینکه کاربو میکنم که ازش متنفرم در معرض فشار و استرس و خطر هم باشم بخاطرش. میترسم واقعا 😭کاش خدا یه معجزه میکرد  اپدیت!:کاراموزی نمیرم😬اختیاریش کردن منم صددرصد تصمیمم به نرفتن بود.خدایا مرسی🤩 چند ماه دیرتر فارغ التحصیل میشم احتمالا ولی فدای سرم .ان شاالله خدا مواظب همه آدما و خانواده منم باشه...
23 مهر 1399

....

سلام مامان جان خوبی؟یهو دیدم شهریور داره تموم میشه و اینجا باهات حرف نزدم.این روزا یکم بی اعصابم متاسفانه و به رسم اخر شهریور از چند روز دیگه باید بریم خونه ی 'قاف'و این مزید علت شده بر عصبی بودن من.الانم سرم داره میترکه.بنظرت روزای خوبم واسه ما مردم این کشور میاد؟خسته ام. خیلی کوتاه شد پست این ماهم.مثه خود شهریور امسالم.ناراحت کننده و گنگ و کوتاه.خدا فقط به داد برسه 
28 شهريور 1399

سلام سلام

خوبی عزیزم؟اگه اره که خداروشکر خب بازم اخر ماهه و من طبق یه قرار نانوشته حس میکنم باید اینجارو آپدیت کنم . خب از خودم بخوام بگم من همچنان قرنطینه رو تا حد زیادی سعی میکنم رعایت کنم.امیدوارم همه مردم و عزیزان من هم صحیح و سالم باشن و در پناه خدا.یکی دو تا سریال هم گرفتم باید شروع کنم و کلی کتاب نخونده دارم. ترم جدیدم احتمالا مجازی خواهد بود. داشتم فک میکردم دیدم من رمز اینجارو ندارم😐😂ینی در واقع رمز هیچ اکانتیم رو ندارم😐(خدای تکنولوژیه مامانت)حافظمم در حد ماهی گلی احتمالش زیاده تو اصلا اینجارو هیچوقت نبینی😂واقعا من واسه چی و کی دارم مینویسم🙂🙃 خیلی پوچ گرا شدم فک کنم😂تازه اون بابای بیخیالت هم تا بیاد احتمالا نی نی و...
24 مرداد 1399

داشت یادم میرفتااااا

سلام کدوتنبل خوبیییی؟۳۱ مه داشت یادم میرفت پست هول هولکی این ماهو بذارم وای من پسفردا امتحان مجازی دارم دعا کن خوب بشه نمرم هیچی نخوندم هنوز درس ۴ واحدی رو😂این روزام مثل باقی روزای کرونا تو خونه ایم میگن از یه واکسن هم نتایج خوبی گرفتن ایشاالله که همینطوره و زودتر در دسترس همه مردم جهان قرار میگیره. والا اتفاق خاصی نیفتاده واست تعریف کنم آها راستی چن تا از بچه های فامیلمون دارن ازدواج میکنن مامان منم دیگه داره چشم غره میره بهم😐با بابات که قهرممممم ولی بهرحال یهو دیدی مامانبزرگت دست مارو چنان گذاشت تو پوست گردو که کلا شجرنامه خانوادگی تو نابود شد.ایکس من خان مثل اینکه دیدار ما میفته به قیامت خوش باشی😑 مامانی من برم دیگه یه کوچولو دارم ا...
31 تير 1399

پست عجله ای

سلام فینگیلیِ من واقعا نمیدونم چه اصرارییییه من هر ماه اینجارو اپدیت کنم و هر مااااه هم وقتی یادم میاد اینکارو کنم که عجله دارم الانم حرف خاصی ندارم یکم واست غرغر کنم میرم 😁 یک اینکه واقعاااا بی درکی و حماقت آدما بعضی وقتا آزار دهنده است.خب تو برات مهم نیست و آدم خودخواهی هستی باش من برام مهمه و نمیخوام تو این وضع کرونا واسه یه چیز مسخره بی اهمیت بیام بیرون.تا هم چیزی بهش میگیم به خانم بررر میخوره. دو اینکه یه چله برداشته بودم و سر روزِ نوبت من سیستمشون خراب شد و .... انگار قسمت نیس بعضی وقتا  درمورد باباتم واقعا حرفی نمیمونه.ندیده و نشناخته میگم خییییلی ادم بیخیالیه.اصلا به من چه بذار یک چهارم حقوقشو هر ماه بردارن ولی حاضر نشه بیاد...
21 خرداد 1399

اوضاعمان در این قرنطینگی!!

سلام فینگیل مامان خوبی؟صدای منو از قرنطینه میشنوی گلکم.واقعا امیدوارم زودتر این اسمشو نبر تموم شه و جول و پلاسشو جمع کنه و بره ولی خب من به عنوان یک ادم درونگرا اونقدرام قرنطینه بهم بد نمیگذره حداقلش اینه که از دانشگاه🤢 خیلی بهتره.این روزا کلی غذاها و کیک و شیرینی های خوشمزه درست کردم و احتمالا تا قرنطینه شیرین ۲۰ کیلو میاد رو وزنم😬 خیلی حرف دارم که باهات بزنم ولی الان نمیتونم تمرکز کنم و فکرامو سر و سامون بدم.نمیدونم چرا همیشه در بدترین حالتم تصمیم میگیرم اینجا رو اپدیت کنم😐 ولی همینو بگم که از اینکه از روی اجبار و نبود راه حل دیگه ای مجبور به تحمل یه سری شرایط و آدم ها میشم واقعا متنفرم.از اون بیشتر از آدم هایی که بدون فکر کردن به حو...
8 ارديبهشت 1399

سال نو مبارک🍎🐭

سلام کدوتنبلم خوبی مامان؟۹۸ هم تموم شد با همه ی خوبی و بدیش (شما بخون بدیش😒)واااقعا امیدوارم سال ۹۹ سال خوبی واسه همه مون باشه چون همه نیاز داریم به اتفاقای خوب.میدونی مامان جان اینقدر این چند سال بد بوده که اگه بخوام ده سال دیگه این سالارو بخاطر بیارم میگم غم،سرطان، سیاهیِ مرگ ،اضطراب،فقر،تحریم و خفقان واسه من که اینجوری بود🖤 میدونی یکم شک دارم این نوشتنارو ادامه بدم یا نه وقتی میبینم زندگی خودم اینقدر پر از غم و ناامیدی و سختیه به خودم میگم من واقعا میخوام یه نفر دیگه رو به این دنیا بیارم؟که چی بشه؟که نیاز پرورش دادن و کمال گرایی خودمو ارضا کنم؟ینی تو وقتی ۲۲ سالت بشه مثه من میشی و خدای نکردی دوست داری زودتر زندگی تموم شه؟یا خوشب...
5 فروردين 1399

الکل و ژل دست و ماسک و زینک

عنوان چکیده ای از دغدغه های این روزای منه که شستن دستهارو هم باید بهش اضافه کرد.حیلی میترسم و روزای سخت و پر استرسی رو میگدرونم.خدا به خیر کنه فقط یه بار دیگه در مورد احتمال ملاقات نکردنمون باهات حرف میزنم و این بار نه بخاطر افسرده بودنم و نه بخاطر تنبل و بی خیال بودنِ xman بلکه بخاطر این بلا و بلاهای بعدی ایه که سرمون داره میاد.البته شاید به نفعت باشه تو این‌کشور همون بدنیا نیاد ادم سنگینتره.اگه یه روز خوندی اینارو بدون تو دوره ای زندگی میکردم من که ماسک ۲۵۰۰ تومنی رو سی چل تومن میفروشن تو دوران بحران،اونم با هزار منت.و مسئولین دلنگران و مهربون و دلرحممون حتی تو دوره بحران که همه دنیا مرزاشونو با چین بستن اینقدرررررر مهربون و دل گنج...
6 اسفند 1398

مامانی که روزی ۱۱ ساعت میخوابه😁😐🐨🐨🐨

سلام مامانی خوبی شما؟منم شکر بد نیستم راستی روان ۱۶ شدم😂خیلیم خوب شدم تازه😂الانم مثلا تعطیلات بین دو ترمه ولی من همش کاراموزی ام.کرونا هم که وارد ایران شد کم دلیل برای مردن داشتیم خودمون😐خفاش و مار ش رو یه عده دیگه میخورن ما هم باید مریضیشو بگیریم😐واقعا من چرا این حرفارو به تو میزنم اخه؟!😐نمیدونم😐 بهرحال من باید واسه یکی غرغر کنم الانم تو دم دستی ببخش دیگه😐وای دیروز رفتم با نی نی عه دخترخالم بازی کردم اینقدر عسل بود میخواستم با خودم ورش دارم بیارمش😂قبل از اینکه منو به جرم نوزاد ربایی دستگیر کنن به اون بابای بیخیالت یه چی بگو😂 تا درودی دیگر بدرود😁باید دخترداییتو ببرم کافی شاپ مغزمو خورد😂
12 بهمن 1398