دل نوشته هایم برای کودک ایندم

نوروز 98

سلام کدوتنبل مامان🎃(میدونم این کدوتنبله مال هالووینه بچه!)سال نوت مبارک جقله یه سال دیگه به دیدن همدیگه نزدیکتر شدیم احتمالا ایکس من هم که نیومد جفتمون رو حیران کرده 😒(حتما یبار روی لباسش بالا بیار مامانی) سال 97هم گذشت سخت ترین سال عمر من تا الان هم تموم شد خیلی اتفاقا افتاد یه سری هاشونو فراموش میکنم با گذشت زمان ولی چند تا شون اونقدر بد بودن که تا اخرین لحظه عمرم تو یادم میمونن دلتنگم یه عالمه مامانی خسته شدم کاش خوب میشد اوضاعم کاش دلم شاد میشد بعد اینهمه ناراحتی  خب دیگه خیلی غم انگیز شد متنم.همینا دیگه عیدت مبارک😁شنبه هم راهی سفریم.فعلنی مامی😘
1 فروردين 1398

بازگشت دوباره

سلام جوجه کوچولو😍خوبی عزیزم؟ببخش که اینهمه تاخیر داشتم هی میومدم یه چیزی بنویسم بعد با خودم میگفتم خب چی بنویسم.الانم حرف خاصی ندارم امروز 18اسفنده و وقتی بزرگ شدی بهت میگم دو روز پیش واسه ی من چه روز سختی بود (امروز 22مه البته من 18م موفق نشدم پست بذارم😐) ولی زندگی ادامه داره با همه سختیاش و اینو بدون که نه ناراحتی موندگاره نه خوشی و باید سعی کنیم ناراحتیارو به امید روزای خوب تحمل کنیم و از خوشی ها حداکثر استفاده رو ببریم. امروز هم دانشگاه نرفتم چرا؟چون خسته بودم😐  ایشاالله اونقدر مامان باحالی باشم که اجازه بدم تو هم ماهی یه بار رو بپیچونی😎 فعلا هم که بابات سر و کله ش پیدا نشده😑تو این وضعیت اقتصادی فکر هم نکنم حالا حالا ها ...
22 اسفند 1397

جوجه کوچولو

سلام کدو تنبل جان خوبی مامان؟چه خبرا؟راستی جوجه یه چیزی خوندم یه جا خیلی بنظر قشنگ بود میگفتش که بچه ها خودشون مامان باباشونو انتخاب میکنن پیش خدا اوخی ینی تو یه روزی کلی مامان بابا رو میبینی و تصمیم میگیری بیای پیش من و x_man؟😍 خواستم اگه اینطوریه پیشاپیش بخاطر حسن انتخابت بهت تبریک بگم😀خدا خیلی دوستت داره که مامان آینده ت منم😁همونطور که تا حالا فهمیدی مامانت از کمبود اعتماد بنفس شدید رنج میبره😓😜به اون بالا سری هم بگو حواسش بهم باشه😇 خب دیگه من برم ادامه ی فیلممو ببینم😃فرجه هاست دیگه😂
5 دی 1397

سلام مجدد

سلام کدوتنبل خوبی مامان؟مامی یه چیزی بگم تعجب کنی.دیشب خوابتو دیدم😨😳 البته شاید تو نبودی ولی خب توی خواب یکی یه بچه فسقلی پتوپیچ شده(پتوتم سفید بود وقتم نشد چک کنم دختری یا پسر😐)داد بغلم .کسی چیزی نگفت ولی حس کردم بچه خودمه.از بابات هم(x_man صداش میکنم بخاطر مجهول بودنش،ایش تو همچین لحظه حساسی هم نیومد یه لحظه ببینم چه شکلیه😒)خبری نبود  خلاصه ش کنم یه بچه کوچولوی پتو پیچ شده سرخ و سفید که قیافه شم درست معلوم نبود(بچه های خیلی کوچیک همشون شبیه همن خب)دادن دستمو یکم باهاش بازی کردمو بعدش رفت صحنه بعدی خوابم😐 درمورد ای روزای خودمم کنجکاو اگه باشی میرم دانشگاه از شنبه تا دوشنبه عصراهم میشینم فیلم میبینم و یوتیوب گردی سه شنبه تا پنج...
24 آذر 1397

مامان کاراموز

سلام کلوچه ی مامان  ببخشید دیر اومدم یکم ذهنم مشغول بود این چند وقت خوبی تو؟خب این چند وقت میرفتم دانشگاه و برمیگشتم سخت میگذره این روزا از خیلی لحاظ برام ولی صبر میکنم به امید اینکه خدا کمکم کنه و روزای خوش زندگیم شروع شن بالاخره یه روز. امروزم کاراموزی توی یه درمانگاهم کلی هم نی نی یه کپل و بامزه میبینم و دلم ضعف میره واسه لپاشون😍👶 امیدوارم تو توی انتخابای زندگیت از من باهوشتر باشی درس بخونی و خوب تلاش کنی و آینده نگر باشی.چون من اینجوری نبودم تو سنی که باید میبودم و الان هر روزم با پشیمونی میگذره.ولی بازم شاید بشه گفت ساده لوحانه به یه معجزه بزرگ امید دارم خدارو چه دیدی یهو ممگنه معجزه زندگی منم پیش بیاد و از این گریه و بغضا...
10 آبان 1397

مامان با معرفت

سلام فینگیلی چطوری تو؟خوبی مامان جان؟ببین چه بامعرفت شدم من تو یه ماه دوباراومدم پیشت فینگیلی واسه پسر داییت دعا کن خوب بشه.نی نی نارس بدنیا اومده.همه مون داغونیم و نگران.اینقده نازه نی نی❤کاش خدا کمکش کنه خوب شه😢 این متنو یه هفته پیش نوشتم و ثبتش نکردم نمیدونم چی شد که ثبت نکردمش پسرداییت رفت پیش خدا 😢 دلم خیلی از زندگی گرفته عزیزم😔 خیلی سخته که نتونی ناراحتیتو به کسی بگی.خوبه که دارمت باز💟🙁
6 مهر 1397

یک مامان خسته و شرمنده

سلام کدوتنبل من😍😍🎃خوبی تو جغله؟میدونم میدونم از دستم عصبانی هستی بخاطر اینکه حیلی وقته نیومدم باهات حرف بزنم.ولی واقعا بی حوصله و مشغول بودم جوجه کوچولو. در واقع همین الانم بی حوصله م ولی یهو تو سرچ هام وبلاگ تو اومد بالا دیگه حس مادرانه م جوشید. یکی از دلایل دیگه ای هم که اومدم باهات حرف میزنم اینه که یکم داستان ترسناک خوندم میترسم و خوابم نمیبره.عملا اومدم پیشت تا ترسم بریزه😨 همیشه هم که نمیشه مامانا بچه شونو اروم کنن😑 این بابای آینده ت هم که فعلا جفتمونو پیچونده خبری از پیدا شدنش نیست.برای انتقام ازش تا میتونی روش بالا بیار در کودکی😬شیر مادرت حلالت😀 همینا دیگه حرفی فعلا ندارم برای گفتن😓دعا کن امشب من از ترس سکته نکنم 😧 ...
5 شهريور 1397

دوباره سلام

سلام مامانی خوبی؟ببخشید دیر اومدم😓میگم مامان جان میدونستی نی نی یه داییت هم الان تو شکم مامانیشه؟حسم بهم میگه اذیتش نمیکنی😉مامانی نری تو اتاقش وسایلشو بهم بریزیا یا حداقل خیییلی خراب کاری نکن حالا شایدم با نی نی یه بعدیشون هم سن و سال بودی با هم شیطونی کنین خلاصه که باعث نشو فحش عمه ای بشنوم کن که اگه باعث شی من میدونم و تو. وای مامان جان خیلی  خوابمه دیشب سه ساعت و نیم خوابیدم کلی کار هم دارم فردا هم باید برم یونی.اصلا نمیفهمم چی دارم مینویسم نگا چقدر به فکرتم چشام داره بسته میشه ولی مینویسم.خوووووابمه😴 پ.ن:به خوابم هم نیومدی شیطون بلا😣😀 پ.ن2:خیلی خوابمه ها خیلی ینی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی. پ.ن3:دارم کم کم به ابن نتیجه میرسم که ...
10 تير 1397

بی خوابی

سلام مامان جان خوبی؟ساعت پنج صبحه و من خواب نرفتم البته یه قسمتیش بخاطر داستان های ماورایی ایه که دیشب خوندم قسمتیش هم فکر و خیال،احتمالا وقتی من مامانت بشم میفهمی که زیادی فکر و خیال میکنم و یکم استرسی ام.ایشاالله که تا اونموقع کنترلش کردم ولی خب تو سعی کن بهونه واسه حرص خوردن دست من ببینم شاید بخوای بدونی مامانت تو جوونیاش چه علایقی داشته و چیکار میکرده،خب من الان در حال حاضر(چون علایقم معمولا مقطعی ان)بیشتر تو یوتیوب ویدیو میبینم به فال تاروت علاقمندم(که تو یوتیوب ببینم البته)همین ماورا که گفتم(که باعث میشه از ترس خوابم نبره شبا ولی خب چبکار کنم)و اندکی هم به اشپزی و شیرینی پزی علاقه نشون میدم. میدونی مامان جان؟با اینکه هیچچچ خبری نه از ت...
2 تير 1397